بازگشت الواح هخامنشی از آمریکا به ایران همزمان با بازگشت پزشکیان از نیویورک + فیلم خنثی سازی خمپاره قدیمی در روستای شموشک گرگان ویدئو | آبخوری پلنگ ایرانی در بوشهر (۵ مهر ۱۴۰۳) قَبای گران مدارس بر تن دانش‌آموزان | نارضایتی والدین از قیمت زیاد و کیفیت پایین لباس فرم مدارس درآمد نجومی سازمان سنجش از برگزاری سه آزمون دانشگاهی سهم بازنشستگان تأمین‌ اجتماعی از متناسب‌سازی حقوق چقدر است؟ کوتاهی در اجرای قانون همسان‌سازی حقوق بازنشستگان پذیرفتنی نیست سقط به قیمت بازار | مبلغ سقط جنین غیرقانونی در ایران: ۱۵۰ میلیون تومان! قول رئیس مجلس به بازنشستگان: مطمئن باشید معوقات بازنشستگان از مهر ماه پرداخت خواهد شد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (پنجشنبه، ۵ مهر ۱۴۰۳) | هشدار هواشناسی در خصوص بارش باران و وزش باد شدید وزیر بهداشت: گزارشی مبنی بر کمبود واکسن آنفلوانزا مخابره نشده است کارمندان چگونه خود را از دردهای استخوانی ناشی از پشت‌میزنشینی دور کنند؟ مهلت یک هفته‌ای دادستانی مشهد برای رفع مشکلات سرویس مدارس استمرار اجرای طرح‌های پیشگیری از جرائم و آسیب‌های اجتماعی در حریم حرم امام‌رضا(ع) بیمارستان حاشیه شهر مشهد زیر سرم اعتبار | تکمیل بخش اورژانس تا پایان آبان ۱۴۰۳ + فیلم بررسی مجدد کنکور در شورای عالی انقلاب فرهنگی سکته مغزی، سومین علت مرگ و میر در جهان بی‌توجهی به هشدار «شنا ممنوع» عامل غرق‌شدن و مرگ کودکان مشهدی در سواحل فریدون‌کنار شد آیا درمان‌های خانگی برای ریزش موی سکه‌ای مؤثر هستند؟ پیوست سه هزار و ۶۰۰ هکتار از جنگل شرق استان گیلان به قزوین با مصرف گوشت قرمز فراوری‌شده در انتظار خطر ابتلا به دیابت نوع ۲ باشیم آغاز به کار گردهمایی مسئولان قضایی خراسان رضوی در مشهد
سرخط خبرها

مو‌های طلایی اش، زیر یک تخته سنگ بزرگ!

  • کد خبر: ۱۳۴۳۱۵
  • ۲۱ آبان ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۸
مو‌های طلایی اش، زیر یک تخته سنگ بزرگ!
این چند خط که نوشته ام، روایت مادری است که از شب زلزله کرمانشاه برایم تعریف کرد.

«همه چیز می‌لرزید، تکان‌های شدید. فقط می‌دویدیم از خانه بیرون بزنیم. من و شوهرم افتادیم روی زمین. دخترم جیغ زد و بعد هیچ صدایی نیامد. برق‌ها رفته بود و همه جا تاریکی مطلق بود. زلزله که تمام شد، بلند شدم دخترم را پیدا کنم.

موهایش را دیدم. از زیر یک تخته سنگ بزرگ، تنها چیزی که بیرون مانده بود، موهایش بود!» کابوس است؟ نه، حتی بخشی از یک رمان وحشتناک نیست! کاش بود...، اما این چند خط که نوشته ام، روایت مادری است که از شب زلزله کرمانشاه برایم تعریف کرد.

چند ماه بعد از زلزله، عازم کرمانشاه شده بودیم تا همه آنچه می‌بینیم، روایت کنیم. اولین بار بود کلمه‌ها را عاجزتر ازآن می‌دیدم که بتوانند حجم اندوه مادر داغدیده‌ای را توصیف کنند یا بتوانند از غم مردی بگویند که ویرانه‌های خانه اش را نشانم می‌داد. مردم در چادر‌ها و کانکس ها، اسکان داده شده بودند، اما اسکان موقت، تسکین قلب هیچ کدامشان نبود.

به خبرنگار‌ها که می‌رسیدند، با آنکه مصیبت زده بودند، اول در چادر‌ها و کانکس‌ها با همان چیزی که در توانشان بود، پذیرایی می‌کردند و بعد روایت‌ها شروع می‌شد. شب ۲۱ آبان سالروز زلزله کرمانشاه است و من هر سال به آن پیرزنی فکر می‌کنم که مقابل چادر در سکوت مطلق به چشم هایم خیره شده بود. به آن مردی فکر می‌کنم که با گذشت چند ماه، هنوز تکه‌های زندگی اش را از زیر آوار بیرون می‌آورد.

به دخترکی فکر می‌کنم که آخرین تصویرش برای مادر، مو‌های طلایی بیرون مانده اش از زیر یک تکه سنگ بود و به تقدیر ناگزیر زندگی! آدمی که ویران شدن تمام هستی اش را در یک شب دیده باشد، دیگر هیچ چیز این زندگی نمی‌تواند غافل گیرش کند. حالا هر جایی از زندگی که در آستانه ویران شدن باشم، بوسه زنان کُرد بر شانه هایم را به وقت خداحافظی به خاطر می‌آورم، گویی هنوز از آن سفر بازنگشته ام.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->